از دست نوشته های شهید:
خداوندا، از کردارم مپرس که واژگون و بی خود می شوم و از بار آخرتم مگو که بی چیز و رسوایم.
خداوندا کشته عشق تو خون از او جاری نیست و آنکه در هجر تو می سوزد از او دودی بر نیاید.
اگر تو بکشی از این کشتن شادمانم و اگر تو بسوزانی از این سوختن خشنود.
ای خداوند، اگرچه گیاه کاسنی مزه ای تلخ دارد به هر حال از بوستان توست
و اگرچه بسیاری از انسانها گناهکار هستند به هر ترتیب از دوستان تواند.
بارالها، دلم دائم به سوی تو پر می کشد و جانم در کالبدم صرفا بخاطر توست.
خداوندا، اگر بر مزارم گیاهی بروید هر برگ آن از وفای به تو بو و نشانه دارد.
خدایا اگرچه بهشت چشم و چراغ عالم باقی است
اما اگر لقای تو در آن نباشد، چیزی جز درد و داغ نخواهد بود.
خدایا، ناتوانی خویش را می شناسم و شاهد فقر و بیچارگی خود نیز هستم،
هرچه تو بخواهی همان است، من نمی توانم آرزوی چیزی را بکنم.
خدایا، نه از تو زندگی همیشگی می خواهم و نه شادی و نه نعمت بسیار.
نه در بند آرزوهای خویشم و نه خواهان آسایش جان
بلکه آنچیزی را می خواهم که تو برای من می خواهی.
..........................................................................................
کاملا با ربط : توجه! اگر شهید نشوی، می میری.
- ۲ نظر
- ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۵